.::پايگاه اهل البيت عليهم السلام::. .
.

شبهه:

 آيا روايت اهل سنت از امير مؤمنان عليه السلام در وجوب خراب كردن سنگ قبرها ، صحت دارد ؟

 

براي مثال يکي از روايتهايشان درباره علي (ع) مطلب زير است:

حكيم ابو محمد هذلي نقل مي كند كه علي فرمود: يك روز رسول الله در تشييع جنازه اي شركت نمود, در آنجا فرمود آيا در ميان شما كسي هست كه بتان و مجسمه هايي كه در شهر مدينه وجود دارد نابود كند, و مقبره ها را با زمين هموار سازد؟ از ميان علي گفت: يا رسول الله من حاضرم! فرمود: پس بشتاب! علي پس از انجام ماموريت, نزد رسول الله بازگشت و گزارش كارش را ارابه كرد و گفت: يا رسول الله هر بتي كه ديدم منهدم ساختم و همه قبرهاي مرتفع را هموار كردم و تمام مجسمه ها را نابود كردم. آنگاه رسول خدا فرمود: هر كس دوباره اين بتان و مجسمه ها و قبور را مرمت و بازسازي كند, به احكامي كه از جانب خدا بر من نازل شده كفر ورزيده است.

مسند امام احمد بن حنبل: ۱/۸۷ (مسند علي بن ابي طالب)

خلاصه پاسخ :

روايت اول :

اشکال سندي :

وکيع بن جراح :

او غلط هاي بسيار داشت

او نقل به معني مي کرد و الفاظ را تغيير مي داد

او به سلف جسارت کرده شراب مي خورد و به باطل فتوي مي داد

مواردي ديگر از شراب خوردن وي

سفيان ثوري :

او مدلس بود

حبيب بن أبي ثابت :

مدلس بود

رواياتي دارد که به نظر اهل سنت نبايد از آن ها پيروي کرد

علماي اهل سنت از روايت از او چشم پوشي کرده اند .

حکم تدليس در نظر علماي اهل سنت

ابو وائل :

او عثماني بود

مي گفت علي سبب بروز فاجعه شده است .

مي گفت خلفاي اسلام يا دين ندارند يا عقل!!!

ازحجاج دفاع مي کرد !!!

مسئول بيت المال ابن زياد بود.

شراب مي نوشيد و لباس معصفر به تن مي کرد .

اشکالات دلالي اين روايت :

اين روايت شاذ است .

اين دستور امير مومنان چه زماني صادر شده است ؟

اين روايت مي گويد قبر را به صورت کوهان شتر در نياوريد يعني درست مخالف آنچه اهل سنت انجام مي دهند .

نووي برداشت شيعه را در مورد اين روايت تاييد مي کند .

قسطلاني نظر شيعه را در مورد اين روايت تاييد مي کند .

روايت دوم

پاسخ به روايت دوم ( که روايت مطرح شده در سوال نيز همين روايت است )

پاسخ تفصيلي :

در ابتدا بايد گفت که اين روايت فقط در کتب اهل سنت آمده است و به همين جهت براي شيعه حجت نمي باشد ؛ اما براي اينکه به خود اهل سنت نيز پاسخ گفته باشيم در مورد اين روايت ومطالبي که به آن مربوط مي شود پاسخي خواهيم نوشت :

اصل روايت :

اهل سنت در اين زمينه دو روايت با مضمون هاي مشابه از امير مومنان روايت مي کنند :

روايت اول :

«حدّثنا يحيى بن يحيى وأبو بكر بن أبي شيبة وزهير بن حرب ، قال يحيى: أخبرنا وقال الآخران: حدّثنا وكيع ، عن سفيان ، عن حبيب ابن أبي ثابت ، عن أبي وائل ، عن أبي الهيّاج الأسدي ، قال: قال لي علي(عليه السلام) : ألا أبعثك على ما بعثني عليه رسول الله(صلى الله عليه وآله) لا تدَع تمثالا إلاّ طمسته ، ولا قبراً مشرفاً إلاّ سوّيته»

صحيح مسلم ج2/ص666 رقم 969 باب الامر بتسوية القبر

سنن أبي داود ج3/ص215 رقم 3218 باب في تسوية القبر

سنن النسائي الكبرى ج1/ص653 رقم 2158باب تسوية القبور إذا رفعت

سنن النسائي (المجتبى) ج4/ص88 رقم 2031 باب تسوية القبور إذا رفعت

 سنن الترمذي ج3/ص366 رقم 1049باب ما جاء في تسوية القبور

مسند امام احمد بن حنبل: ج 1 ص 87 (مسند علي بن ابي طالب)

ابو هياج اسدي مي گويد : امير مومنان به من فرمودند : آيا تو را به همان کاري که رسول خدا من را به آن مامور فرمودند ، نفرستم ؟ هيچ تصويري را باقي مگذار مگر آن که آن را پوشانده باشي ، و هيچ قبري را باقي مگذار مگر آن که آن را هموار کرده باشي .

اشکال سندي :

درست است که اين روايت در بيشتر صحاح سته و مسند احمد آمده است ، اما در اين روايت کساني هستند که متخصصين بحث رجال ، از اهل سنت ، ايشان را تضعيف کرده اند :

وكيع بن جراح رواسي 

او غلط هاي بسيار داشت و در پانصد حديث اشتباه کرده بود :

عبد الله بن احمد از پدرش نقل مي کند که گفت :

ابن مهدي أكثر تصحيفا من وكيع ووكيع أكثر خطأ منه وقال في موضع آخر أخطأ وكيع في خمسمائة حديث

تهذيب التهذيب ج11/ص110 و  تهذيب الكمال ج30/ص471 و تاريخ بغداد ج13/ص507 و العلل ومعرفة الرجال ج1/ص394 و سير أعلام النبلاء ج9/ص155

ابن مهدي در نوشتن از وکيع بيشتر اشتباه مي کرد و وکيع از او بيشتر ( در خود روايت ) اشتباه مي کرد ؛ و در جايي ديگر نيز گفته است که وکيع در 500 روايت اشتباه کرده است .

از ابن مديني نيز نقل شده است که گفت :

قال ابن المديني كان وكيع يلحن ولو حدثت بألفاظه لكانت عجبا كان يقول حدثنا الشعبي عن عائشة

ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج7/ص127

تهذيب التهذيب ج11/ص114

تاريخ مدينة دمشق ج63/ص99

تاريخ الإسلام ج13/ص444

سير أعلام النبلاء ج9/ص154

از ابن مديني روايت شده است که گفت : وکيع اشتباه سخن مي گفت ؛ و اگر خود الفاظ روايت را مي گفت نيکو بود ؛ مي گفت شعبي از عائشه براي من روايت کرده است !!!( با اينکه چنين چيزي ممکن نيست )

نقل به معني مي کرد و الفاظ را تغيير مي داد :

از ابي نصر مروزي نيز نقل شده است که گفت :

كان يحدث بآخره من حفظه فيغير ألفاظ الحديث كأنه كان يحدث بالمعنى ولم يكن من أهل اللسان

تهذيب التهذيب ج11/ص114

او در اواخر ( دوره نقل روايتش ) از حفظ روايت مي کرد ؛ پس الفاظ حديث را تغيير مي داد ؛ انگار که نقل به معني مي کند و از اهل زبان نبود ( کلمات را تغيير مي داد )

به سلف جسارت كرده شراب مي خورد و به باطل فتوي مي داد :

و از احمد بن حنبل نقل شده است که در مورد او گفت :

وسئل أحمد بن حنبل إذا اختلف وكيع وعبد الرحمن بن مهدي بقول من نأخذ؟   فقال عبد الرحمن يوافق أكثر و خاصة في سفيان و عبد الرحمن يسلم منه السلف ويجتنب شرب المسكر و كان لا يرى أن تزرع أرض الفرات.

قال ابن المديني في التهذيب وكيع كان فيه تشيع قليل  قال حنبل سمعت ابن معين يقول : رأيت عند مروان ابن معاوية لوحا فيه أسماء شيوخ : فلان رافضي ، وفلان كذا ، ووكيع رافضي.

فقلت له وكيع خير منك قال مني قلت نعم فما قال لي شيئا ولو قال شيئا لوثب عليه أصحاب الحديث

سير أعلام النبلاء، ج 9، ص 154. ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج7/ص127

از احمد بن حنبل در مورد وکيع و عبد الرحمن بن مهدي سوال شد ؛ که اگر اين دو با هم اختلاف داشتند کلام چه کسي را قبول کنيم ؟ پس پاسخ داد : عبد الرحمن بيشتر کلام درست مي گويد و مخصوصا در مورد روايات سفيان ؛ و عبد الرحمن در مورد سلف بد نمي گويد و از نوشيدن مسکرات پرهيز مي کند و کشاورزي در آب فرات را جايز نمي داند ( اما وکيع خير ) ؛ ابن مديني در تهذيب گفته است : او کمي شيعه گري داشت ( به سلف جسارت مي کرد ) ابن حنبل مي گويد از ابن معين شنيدم که مي گفت : در نزد مروان بن معاويه کتابي ديدم که در آن نوشته بود فلاني ( وکيع ) رافضي است ( به سلف جسارت مي کند ) ، پس به او گفتم : وکيع از تو بهتر است ؛ گفت : از من بهتر است ؟ گفتم آري

اما پاسخم را نداد ، و اگر چيزي مي گفت اصحاب حديث بر وي پريده و او را مي زدند .

موارد ديگري از شراب  خوردن وي  :

خطيب بغدادي از وي نقل مي کند که شراب  مي خورد :

وكان يفطر على نحو عشرة أرطال من الطعام ثم يقدم له قربة فيها نحو من عشرة أرطال نبيذ فيشرب منها ما طاب لهعلى طعامه ثم يجعلها بين يديه ويقوم فيصلي ورده من الليل وكلما صلى ركعتين أو أكثر من شفع أو وتر شرب منها حتى ينفذها ثم ينام

قرأت على التنوخي عن أبي الحسن احمد بن يوسف بن يعقوب بن إسحاق بن البهلول الأنباري قال حدثني أبي قال حدثني جدي إسحاق بن البهلول قال قدم علينا وكيع بن الجراح فنزل في المسجد على الفرات فكنت أصير إليه لاستماع الحديث منه فطلب مني نبيذا فجئته بمخيسة ليلا فأقبلت أقرأ عليه الحديث وهو يشرب فلما نفذ ما كنت جئته به أطفأ السراج فقلت له ما هذا فقال لو زدتنا لزدناك .

أخبرنا بن الفضل أخبرنا دعلج أخبرنا احمد بن علي الأبار حدثنا محمد بن يحيى قال قال نعيم بن حماد تعشينا عند وكيع أو قال تغدينا فقال أي شيء تريدون أجيئكم به نبيذ الشيوخ أو نبيذ الفتيان قال قلت تتكلم بهذا قال هو عندي أحل من ماء الفرات.

تاريخ بغداد ج13/ص502

او ده رطل (حدود پانزده کيلو) غذا مي خورد و سپس براي او مشکي مي آوردند که در آن 15 کيلو شراب بود ؛ پس از آن مقداري که دوست داشت مي نوشيد ؛ و سپس آن را جلوي خويش قرار داده ايستاده نماز مي خواند !!! هر زمان که دو رکعت مي خواند يا بيشتر يا يک رکعت ، دوباره از آن مي نوشيد تا اينکه مشک را خالي مي کرد !!! سپس مي خوابيد ...

 وکيع به نزد ما آمده پس در مسجدي در کنار فرات جاي گرفت ؛ من براي شنيدن روايت به نزد او مي رفتم ؛ پس از من شراب خواست ؛ پس براي او شب هنگام شراب بردم و به او روي کرده روايت خواندم و او مي نوشيد ؛ وقتي که آنچه براي او آورده بودم تمام شد چراغ را خاموش کرده و گفت بس است !!! گفتم : براي چه ؟ پاسخ داد : اگر تو بيشتر مي آوردي ما هم بيشتر با تو روايت کار مي کرديم!!!

...از نعيم روايت شده است که گفت : شام يا نهار را نزد وکيع خورديم  ؛ پس گفت : چه چيزي براي شما بياورم ؟ شراب پيرمردان را ( شرابي سبک ) و يا شراب جوانان را ( سنگين ) !!! گفتم : از شراب سخن مي گويي؟ پاسخ داد : شراب نزد من از آب فرات گوارا تر است !!!

اين شخص با چنين وضعيتي چون يکي از مراجع اصلي در بحث روايت به شمار مي رود و روايات بسياري در فضائل صحابه و احکام ( طبق نظر اهل سنت ) دارد ، به همين جهت اشکالات او را به حساب نمي آورند و او را جزو مشايخ مي دانند .

سفيان ثوري:

او تدليس مي نمود :

ذهبي در مورد او مي گويد :

كان يدلس عن الضعفاء

ميزان الاعتدال ج3ص 245 سفيان بن سعيد

او از راويان ضعيف تدليس مي نمود ( نام ايشان را از سند حذف مي کرد و سند را به صورتي بيان مي نمود که مورد قبول باشد )

از ابن مبارك نقل شده است که گفت :

 حدث سفيان بحديث ، فجئتُهُ وهو يدلسه ، فلما رآني إستحيى ، وقال: نرويه عنك

تهذيب التهذيب ج4/ص101 شماره 199 سفيان بن سعيد بن مسروق الثوري .

به سفيان روايتي را گفتم ؛ پس به نزد او آمدم در حالي که در سند اين روايت تدليس کرده ( و آن را براي مردم از خودش و بدون ذکر من نقل مي کرد تا چنين بيان کند که خود از راوي بزرگي روايت شنيده است ) ؛ وقتي که من را ديد خجالت کشيد و گفت : ( از اين به بعد ) از تو روايت خواهم کرد .

و از يحيي بن معين نقل شده است که گفت :

 جَهد الثوري أن يدلسَ عليَّ رجلا ضعيفاً فما أمكنه

تهذيب التهذيب ج11/ص192 رقم 359 يحيى بن سعيد بن فروخ القطان

ثوري مي خواست که روايتي را براي من از شخص ضعيفي روايت کرده و در آن تدليس کند اما نتوانست ( و من فهميدم )

و نيز از يحيي نقل شده است که گفت :

لم يكن أحد أعلم بحديث أبي إسحاق من الثوري وكان يدلس

الجرح والتعديل ج4/ص225  رقم 972 سفيان بن سعيد بن مسروق الثوري 

كسي به اندازه ثوري در مورد حديث ابي اسحاق آگاهي نداشت اما او تدليس مي کرد .

حبيب بن أبي ثابت:

مدلس بود :

ابن حبان در مورد او گفته است :

 كان مدلساً

تهذيب التهذيب 2: 156 رقم 323حبيب بن أبي ثابت ، تقريب التهذيب ص150 رقم 1084 حبيب بن أبي ثابت

او مدلس بود .

ابن خزيمه نيز در مورد او همين سخن را مي گويد :

تهذيب التهذيب ج2 ص156رقم 323حبيب بن أبي ثابت

رواياتي دارد که نبايد از آن ها پيروي کرد :

عقيلي در مورد او مي گويد :

وله عن عطاء أحاديث لا يتابع عليها

تهذيب التهذيب ج2 ص156رقم 323حبيب بن أبي ثابت

 او از عطاء رواياتي دارد که نمي توان آن ها را پذيرفت .

قطان  نيز در مورد او مي گويد :

له غير حديث عن عطاء لا يتابع عليه وليست بمحفوظة

همان

او رواياتي چند از عطاء دارد اما اين روايات را نمي توان پذيرفت و در کتب ما موجود نيست .

بزرگان از روايت از او چشم پوشي کرده اند :

عقيلي در مورد او مي گويد :

 غَمَزهُ ابن عون

همان

ابن عون از او چشم فرو بسته است .

حكم تدليس در نظر علماي اهل سنت :

چون در اين سند دو نفر از راويان مدلس بودند ، بد نيست حکم تدليس را از نظر اهل سنت بدانيم :

عن الشافعي، قال: «قال شعبة بن الحجاج: التدليس أخو الكذب... وقال غُنْدَر: سمعت شعبة يقول: التدليس في الحديث أشد من الزنا، ولأن أسقط من السماء أحب إلي من أن أدلس... المعافى يقول: سمعت شعبة يقول: لأن أزني أحب إليّ من أن أدلّس» و...

 الكفاية في علم الرواية خطيب بغدادي : ص‏395، دار الكتاب العربي بيروت.

از امام شافعي روايت شده است که شعبة بن حجاج مي گفت : تدليس برادر دروغ است ؛ و غندر نيز گفته است : تدليس در روايت از زنا بدتر است ؛ و اگر از آسمان به زمين بيفتم ، براي من راحت تر است از اينکه تدليس کنم ؛ معافي مي گويد : از شعبة شنيدم که مي گفت : اگر زنا کنم براي من از تدليس کردن دوست داشتني تر است ...

حال اهل سنت ، چنين روايتي را در صحاح خويش آورده و به اسم اينکه اين روايت در صحاح آمده است ، مردم را مجبور به تخريب سنگ قبرها مي نمايند و شيعه را به اصطلاح تخطئه مي کنند .

أبو وائل تنها راوي اين روايت:

او شفيق بن سلمة است که از دشمنان امير مومنان بوده و جزو نواصب به شمار مي رود . اهل سنت در حالي اين روايت را از او به نقل از امير مومنان مي پذيرند که رسول خدا فرموده اند : 

يا علي لايحبك إلاّ مؤمن ، ولا يبغضك إلاّ منافق

مجمع الزوائد 9: 133 .باب منه جامع فيمن يحبه ومن يبغضه

اي علي هيچ کس تو را دوست نمي دارد  مگر اينکه مومن است و هيچ کس جز منافقين تو را دشمن نمي دارد .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تمامي حقوق مطالب براي .::پايگاه اهل البيت عليهم السلام::. . محفوظ مي باشد